سوگیری پس نگر
سوگیری پس نگری که بهعنوان پدیده "میدانستم اینطور میشود" یا جبر خزنده (creeping determination) نیز شناخته میشود، به تمایل مردم برای باور به پیشبینی پذیر بودن رویدادهای گذشته، اشاره دارد. مردم اغلب پس از وقوع یک رویداد فکر میکنند که پیشبینی میکردند یا شاید حتی میدانستند که نتیجه آن رویداد قبل از وقوع آن چه خواهد بود. سوگیری پسنگری ممکن است باعث تحریف خاطرات چیزهایی شود که قبل از وقوع یک رویداد شناخته یا دانسته فرض میشده است؛ در عین حال منبع اعتماد بیش از حد در مورد توانایی فرد برای پیشبینی نتایج رویدادهای آینده است. نمونههایی از سوگیری پس نگر را میتوان در نوشتههای مورخانی که نتایج نبردها را توصیف میکنند، پزشکانی که آزمایشهای بالینی را به خاطر میآورند و در سیستمهای قضایی که بر اساس پیشبینیپذیری فرضی تصادفات مسئولیت اتفاقات را متوجه افراد میدانند، مشاهده کرد.
تاریخچه
سوگیری پسنگر، اگرچه هنوز نامی مختص به خود نداشت اما وقتی در تحقیقات روانشناختی دهه 1970 ظاهر شد نیز مفهوم جدیدی نبود. در واقع، بارها توسط مورخان، فیلسوفان و پزشکان به طور غیر مستقیم به آن اشاره شده بود. در سال 1973، باروخ فیشهوف در سمیناری شرکت کرد که در آن پل ای میل نشان میداد که پزشکان اغلب توانایی خود را برای پیشبینی سرنوشت یک بیمار خاص بیش از حد ارزیابی میکنند و ادعا میکنند که از ابتدا میدانستند که چنین خواهد شد. باروخ، دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی در آن زمان، فرصت را برای انجام تحقیقات روانشناسی در مورد این مشاهدات مغتنم شمرد.
در اوایل دهه هفتاد، بررسی فرایندهای کاوشی و سوگیریها، حوزه وسیعی از مطالعات روانشناسی را در بر میگرفت. این حوزه توسط آموس تورسکی و دانیل کانمن رهبری میشد. دو فرایند کاوشی شناسایی شده توسط تورسکی و کانمن از اهمیت وافری در زمینه سوگیری پسنگر برخوردار بودند. این دو میانبر ذهنی دسترس پذیری و میانبر ذهنی آشکار بودند.
بیت و فیشهوف در تشریح این اکتشافات، اولین آزمایشی که مستقیماً به سوگیری پسنگر میپرداخت را ابداع کردند. آنها از شرکت کنندگان خواستند تا نتایج احتمالی سفر آتی ریچارد نیکسون، رئیس جمهور ایالات متحده به بیژینگ (که در آن زمان به نام پکن نامیده میشد) و مسکو را بیان کنند. مدتی پس از بازگشت رئیس جمهور نیکسون، از شرکت کنندگان خواسته شد تا احتمالاتی را که برای هر پیامد احتمالی تعیین کرده بودند، به یاد بیاورند (یا بازسازی کنند). تصور آنها از احتمال هر پیامد برای آنچه واقعاً رخ داده بود، اغراق آمیز بود. این مطالعه به طور مکرر در تعاریف سوگیری پسنگر استفاده میشود. عنوان مقاله، "میدانستم چنین میشود" است که ممکن است به جایگزینی عنوان سوگیری پسنگری با عبارت پدیده "میدانستم چنین میشود" کمک کرده باشد.
در سال 1975، فیشهوف روش دیگری را برای بررسی سوگیری پسنگر ابداع کرد که در آن زمان از آن به عنوان "فرضیه جبر خزنده" یاد میشد. این روش شامل ارائه یک داستان کوتاه با چهار پیامد احتمالی به شرکت کنندگان است که یکی از آنها درست است. در ادامه از آنها خواسته میشد تا احتمال روی دادن هر نتیجه خاص را تعیین کنند. شرکت کنندگان اغلب احتمال وقوع بالاتری را به نتیجهای که به آنها گفته شده درست است، اختصاص میدادند. این روش که نسبتاً بدون تغییر باقی مانده است همچنان در آزمایشات روانشناختی و رفتاری برای بررسی جنبههای مختلف سوگیری پسنگری استفاده میشود. این مفهوم از اکتشافات تورسکی و کانمن تکامل یافت و تبدیل به فرضیه جبرگرایی خزنده و در نهایت به سوگیری پسنگر که اکنون آن را میشناسیم، شد. هنوز کاربردهای عملی بسیاری برای آن وجود دارد و همچنان در خط مقدم تحقیقات امروزی جای دارد. مطالعات اخیر که مربوط به سوگیری پسنگری است، تأثیر سن براین سوگیری را بررسی کردهاند. همچنین به تاثیر پسنگری بر سردرگمی پرداخته و چگونگی تاثیر آن بر استراتژیهای بانکی و سرمایهگذاری را آزمودهاند.
عوامل
ظرفیت و شدت نتیجه
امروزه مشخص شده است که سوگیری پسنگری زمانی بیشتر اتفاق میافتد که نتیجه یک رویداد منفی باشد تا مثبت. این پدیدهای است که با تمایل افراد به تمرکز بیشتر بر روی پیامدهای منفی رویدادها نسبت به پیامدهای مثبت سازگار است.
علاوه بر این، سوگیری پسنگری تحت تأثیر شدت پیامد منفی قرار میگیرد. در دعاوی مربوط به قصور پزشکی، مشخص شده است که هر چه نتیجه منفی شدیدتر باشد، سوگیری پسنگر در هیئت منصفه پررنگتر است. در حالت بی طرفانه، رأی هیئت منصفه به جای نتیجه درمان، بر اساس استانداردهای مراقبتهای پزشکی صادر میشود. با این حال، مطالعات نشان میدهند که در مواردی که به نتایج شدیداٌ منفی (مانند مرگ) ختم شدهاند، سوگیری پسنگر حضور بارزتری داشته است.
به عنوان مثال، در سال 1996، لاباین سناریویی را پیشنهاد کرد که در آن یک بیمار روانی به یک درمانگر میگوید که در فکر آسیب رساندن به فرد دیگری است. درمانگر به فرد دیگر در مورد خطر احتمالی هشدار نمیدهد. به هر یک از شرکت کنندگان یکی از سه نتیجه ممکن برای این سناریو داده شد: فرد مورد تهدید آسیبی ندیده، دچار جراحات جزئی یا جراحات جدی شده است. سپس از شرکت کنندگان خواسته شد تعیین کنند که آیا پزشک باید برای سهل انگاری مورد بازخواست قرار گیرد یا خیر. شرکت کنندگان در شرایط مواجهه با گزینه "آسیبهای جدی" نه تنها تمایل بیشتری به سهل انگار داستن درمانگر نشان دادند، بلکه حمله را قابل پیش بینی ارزیابی کردند. شرکتکنندگان در مواجهه با گزینههای بدون آسیب و آسیب جزئی تمایل بیشتری به منطقی دانستن اقدامات درمانگر نشان دادند.
غافلگیری
نقش غافلگیری میتواند به توضیح انعطافپذیری سوگیری پسنگر کمک کند. غافلگیری به سه طریق بر نحوه بازسازی ذهنی پیش بینیهای قبل از نتیجه تأثیر میگذارد: 1.غافلگیری یک میانبر ذهنی فراشناختی مستقیم برای تخمین فاصله بین نتیجه و پیش بینی است. 2.غافلگیری باعث سوگیری در ایجاد یک فرآیند معنی بخشی عمدی میشود. 3.غافلگیری با افزایش یادآوری اطلاعات متجانس و آزمون فرضیههای مبتنی بر انتظار سوگیری در فرآیند، باعث سوگیری (قابلیت فراشناختی سوگیری پسنگر) میشود.
مدل معنی بخشی پزو (pezzo) از دو ایده متناقض از یک نتیجه غافلگیرکننده پشتیبانی میکند. نتایج در جایی که فرد معتقد است که نتیجه اصلاً امکانپذیر نبوده میتوانند تمایل کمتری به سوگیری پسنگر یا حتی اثر معکوس نشان دهند. نتیجه همچنین میتواند منجر به بزرگنمایی سوگیری پسنگری شود تا تأثیر قویتری داشته باشد. فرآیند معنی بخشی با یک غافلگیری اولیه آغاز میشود. اگر این فرآیند کامل نشود و اطلاعات حسی [توسط فرد] شناسایی یا کدگذاری نشوند، احساس به عنوان یک غافلگیری تجربه میشود و سوگیری پسنگر کاهش تدریجی خواهد یافت. هنگامی که فرآیند معنی بخشی وجود نداشته باشد، پدیدههای سوگیری عقب نشینی معکوس ایجاد میشود. بدون وجود فرآیند معنی بخشی، هیچ اثری از فکر در مورد غافلگیری باقی نمیماند. این میتواند منجر به احساس عدم باور به نتیجه به عنوان یک احتمال شود.
شخصیت
علاوه بر احساس غافلگیری، ویژگیهای شخصیتی یک فرد بر سوگیری پسنگر تأثیر میگذارند. یک مدل جدید C وجود دارد که رویکردی برای کشف سوگیری و دقت در استنباطهای انسانی به دلیل ویژگیهای شخصیتی فردی آنهاست. این مدل بر قضاوتهای شخصیتی دقیق و تأثیرات گذشته به عنوان محصولات جانبی به روز رسانی دانش استوار است.
در طول مطالعه، سه فرآیند پتانسیل توضیح وقوع اثرات پسنگری در قضاوتهای شخصیتی را نشان دادند: 1.تغییر در ادراک کدهای فرد 2.تغییر در استفاده از کدهای معتبرتر و 3.تغییر در انسجام فرد در اعمال این دانش.
پس از دو مطالعه، مشخص شد که برای هر یک از پنج بعد بزرگ شخصیت، پسنگری وجود دارد. شواهد نشان میدهد که هم استفاده از کدهای معتبرتر و هم تغییرات در ادراک این کدها به وسیله فرد، بدون دخالت فاکتور تغییرات در روند اعمال این دانش، عوامل ایجاد سوگیری پسنگر هستند. در طول هر دوی این مطالعات، تصاویر هدف به شرکت کنندگان ارائه شد و از آنها خواسته شد تا پنج ویژگی شخصیتی مهم هر هدف را تعیین و درجه بندی کنند.
در مطالعهای روی 75 شرکتکننده، محققان 10 شخصیت را در مورد سوگیری پسنگری آزمایش کردند. این مطالعه به سه نوع مقایسه بین تخمین پسنگر با تخمین آیندهنگری (تنظیم حافظه)، تخمین پیشنگر با تخمین پسنگر با سایر شرکتکنندگان و تخمین پسنگر با تخمین آیندهنگری اختصاص داشت. شرکتکنندگان در این مقایسهها همگی سوگیری پسنگری نشان داده بودند. معیارهای شخصیتی نمیتوانند در تحلیلهای رگرسیون چندگانه، پسنگری حافظه را توضیح دهند. نگاه به گذشته در تفاوتهای فردی وجود دارد، اما اثربخشی آن باید در مدل کامل مورد بررسی قرار گیرد.
سن
روشهای کلامی مورد استفاده در آزمایشها روی بزرگسالان برای کودکان بسیار پیچیدهتر از آن است که بتوانند آن را درک کنند، چه رسد به این که برای اندازهگیری سوگیری مورد استفاده قرار گیرند. به همین دلیل آزمایش سوگیری پسنگری در کودکان دشوارتر از بزرگسالان است. آزمایشهایی بر اساس شناسایی بصری ابداع شدهاند تا کودکان را برای سوگیری پس نگر به روشی که برای آنها قابل درک باشد آزمایش کنند. روشهای مبتنی بر تصاویر بصری با ارائه تصویری مبهم به کودک شروع میشوند که با گذشت زمان واضحتر میشود. در برخی آزمایشها، شرکت کنندگان میدانند تصویر نهایی چیست و در برخی دیگر نمیدانند. در مواردی که میدانند تصویر پس از واضح شدن به چه تبدیل خواهد شد، از آنها خواسته میشود که مدت زمانی را که سایر شرکتکنندگان هم سن و سال او برای حدس زدن این شی صرف میکنند، تخمین بزنند. به دلیل وجود سوگیری پسنگر، زمانهای تخمینی اغلب بسیار کمتر از زمانهای واقعی است. این نتیجه ناشی از این حقیقت است که شرکتکننده از دانش شخصی خود در تخمین زمان استفاده میکند.
این نوع مطالعات نشان میدهد که کودکان نیز تحت تأثیر سوگیری پسنگر هستند. بزرگسالان و کودکان مبتلا به سوگیری پسنگر، در محدودیت شناختی اصلی مربوط به سوگیری نسبت به دانش فعلی خود مشابه هستند. در عین حال برای یادآوری یا استدلال در مورد یک حالت شناختی سادهلوحانهتر، صرف نظر از اینکه حالت سادهلوحانه، وضعیت قبلی خود فرد بوده باشد یا فرد دیگر، تلاش میکنند. کودکان یک تئوری ذهنی دارند که وضعیت ذهنی استدلال آنهاست. سوگیری پسنگر یک مشکل اساسی در دیدگاه شناختی است. پس از بررسی مقالات علمی مربوط به فرایند رشد در مورد سوگیری پسنگر و سایر محدودیتها (ادراک)، مشخص شد که برخی از محدودیتهای کودکان در تئوری ذهنی ممکن است از همان مؤلفه اصلی ناشی شود که سوگیری پسنگر زائیده آن است. این عامل کلیدی مکانیسمهای اساسی را آشکار میکند. بنابراین یک رویکرد رشد محور به (سوگیری پسنگر) برای درک جامع ماهیت سوگیری پسنگر در شناخت اجتماعی ضروری به نظر میرسد.
سوگیری شنیداری پسنگر
سوگیری پسنگری بر ارتباطات انسانی نیز تأثیر میگذارد. برای آزمایش سوگیری پسنگری شنوایی، چهار آزمایش طراحی شدهاند. آزمایش اول شامل کلمات ساده است که در آن از فیلترهای پایین گذر برای کاهش دامنه صداهای همخوان استفاده میشود؛ در نتیجه کلمات تضعیف میشوند. در شناسایی ساده انگارانه، قبل از شنیدن کلمات تضعیف شده، یک زنگ هشدار برای برای شرکت کنندگان پخش میشود. در شناسایی تخمین پسنگر، یک صدای هشدار قبل از کلمه واضح و سپس نسخه تضعیف شده آن کلمه پخش میشود. آزمایش دوم با هشدارهای صریح در مورد سوگیری پسنگر همراه بود. این آزمایش از همان روال آزمایش اول پیروی کرد اما به شرکت کنندگان اطلاع داده شد و از آنها خواسته شد که همان خطا را تکرار نکنند. آزمایش سوم شامل جملاتی کامل متشکل از کلمات تضعیف شده به جای تک کلمات بود. آزمایش چهارم شامل کلماتی بود که کمتر تضعیف شده بودند تا درک و شناسایی کلمات برای شرکتکنندگان آسانتر شود.
با استفاده از این تکنیکها، گستره تشخیص متفاوتی فراهم شد که اعتبار اکولوژیکی اثر (آزمایش) را نیز ارزیابی میکند. در همه آزمایشها، تخمینهای پسنگرانه از درصد موفقیت همتایان ساده در تشخیص درست کلمات، از درصدهای واقعی فراتر رفت. بنابراین، دانستن هویت کلمات باعث شد افراد توانایی دیگران را برای شناسایی کلمات تضعیف شده (متوسط تا بسیار ضعیف) دست بالا ارزیابی کنند. افرادی که نتیجه یک رویداد را میدانند، تمایل دارند دانش قبلی خود یا دانش دیگران از آن رویداد را چیزی بیش از واقعیت ارزیابی کنند. در نتیجه، گویندگان (با دانستن آنچه در حال خواندن آن هستند) تمایل دارند وضوح پیام خود را بیش از حد ارزیابی کنند؛ این در حالیست که شنوندگان (با شنیدن آنچه میخواهند بشنوند) تمایل دارند درک خود از پیامهای مبهم را بیش از حد برآورد کنند. این ارتباط نادرست ناشی از سوگیری پسنگر است که خود باعث القای احساس اجتناب ناپذیری میشود. به طور کلی، این سوگیری شنیداری پسنگر علیرغم تلاش افراد برای اجتناب از آن رخ میدهد.
مدلهای شناختی
برای درک اینکه چگونه یک فرد میتواند پس از دریافت اطلاعات جدید، به راحتی پایه دانش و باور خود در مورد رویدادها را تغییر دهد، سه مدل شناختی سوگیری پسنگر بررسی شده اند. این سه مدل عبارتند از:
SARA ( فعال سازی انتخابی و اثر تکیه گاهی ترمیمی)
RAFT (ترمیم پس از بازخورد با انتخاب بهترین گزینه)
CMT ( نظریه مدل علّی)
SARA و RAFT روی انحرافات یا تغییرات فرآیند حافظه تمرکز میکنند، در حالی که CMT بر قضاوتهای احتمالی در سوگیری پسنگر متمرکز است.
SARA
مدل SARA که توسط رودیگر پول و همکارانش ایجاد شده است، سوگیری پسنگری را بر اساس اطلاعات توصیفی در حافظه و موقعیتهای فرضی توضیح میدهد؛ طراحی حافظه زمانی است که شرکت کنندگان قضاوتهای آینده نگرانه میکنند، و سپس آنها را در آینده به یاد میآورند. طراحی فرضی زمانی است که شرکت کنندگان به گونهای در مورد مسائل قضاوت میکنند که گویی نتیجه را نمیدانند. SARA فرض میکند که افراد مجموعهای از تصاویر در ذهن دارند و خاطرات خود را با کمک آنها ترسیم میکنند. با این حال به دلیل فعالسازی انتخابی یا نمونهبرداری مغرضانه از آن مجموعه تصاویر، از سوگیری پسنگری رنج میبرند.
اساساً، افراد فقط قسمتهای کوچک و انتخاب شدهای از اطلاعات را به حافظه میسپارند و وقتی بعدتر از آنها خواسته میشود آنها را به خاطر بیاورند، از آن تصویر مغرضانه برای حمایت از دیدگاه خود در مورد موقعیت استفاده میکنند. در ابتدا مجموعهای از تصاویر در مغز پردازش میشوند. پس از به خاطرسپاری، این تصاویر دوباره فعال میشوند و ذهن میتواند حافظه را ویرایش کرده و تغییر دهد؛ فرایندی که هنگام ارائه اطلاعات جدید و صحیح با سوگیری پسنگرانه اتفاق میافتد و فرد را به این باور میرساند که این اطلاعات جدید، زمانی که بعداً به یاد آورده میشوند، خاطرات اصلی و دست نخورده او هستند. با فعال شدن مجدد در مغز، ممکن است تغییراتی دائمی در قابلیت ردیابی حافظه موجود ایجاد شود. اطلاعات جدید به عنوان یک تکیهگاه برای حافظه عمل میکنند که باعث اختلال در بازیابی خاطرات میشود.
RAFT
مدل RAFT سوگیری پسنگری را با مقایسه میان اشیا توضیح میدهد. این مدل از احتمالات دانش محور استفاده میکند و سپس تفسیرهایی را برای آن احتمالات به کار میگیرد. فرد در مواجهه با دو احتمال، اطلاعات مربوط به هر دو موضوع را به خاطر میآورد و بر اساس میزان منطقی بودن آن اطلاعات، مفروضاتی را مطرح میکند. یک مثال برای این روند، کسی است که اندازه دو شهر را مقایسه میکند. اگر یک شهر را به خوبی بشناسند (مثلاً به دلیل داشتن یک تیم ورزشی محبوب یا سابقه شخصی) و در مورد دیگری اطلاعات کمتری داشته باشد، کدهای ذهنی او به نفع شهر محبوبتر افزایش مییابند. او سپس در ارزیابی احتمالات خود "بهترین گزینه را انتخاب میکند". به عنوان مثال، او یک شهر را به واسطه تیم ورزشی محبوب آن میشناسند و بنابراین تصور میکند که آن شهر جمعیت بیشتری دارد. "انتخاب بهترین گزینه" به کدی اشاره دارد که در این میان از همه معتبرتر تلقی شده و پشتیبان تفاسیر فرد میشود. RAFT محصول جانبی یادگیری تطبیقی است. بازخورد دریافتی، دانش افراد را به روز میکند. این به روزرسانی میتواند باعث شود که فرد نتواند اطلاعات پیشین را بازیابی کند. دلیل این امر این است که کد شناختی اطلاعات با کدی جایگزین شده است که او فکر میکرد مناسبتر است. در واقع کد شناختی "بهترین" جایگزین شده است. به علاوه به احتمال فراوان فرد تنها پاسخی را به یاد میآورد که در تمام مدت معتقد بود بهترین نکته اطلاعاتی است.
هر دو رویکرد SARA و RAFT شامل یک اختلال ردیابی در حافظه یا نوع تحریف شناختی هستند که به واسطه بازخورد اطلاعات و بازسازی حافظه ایجاد میشود.
CMT
CMT یک نظریه غیررسمی است که بر اساس کار بسیاری از محققان برای ایجاد یک مدل مشترک برای سوگیری پسنگری است که شامل نتایج رویداد شود. افراد تلاش میکنند با ایجاد یک استدلال، علت و معلولی برای شرایط آغازین رویدادی که آنطور که انتظارش را داشتند به نتیجه نرسیده، معنا کنند. این رویکرد میتواند فرد را مجاب کند که نتیجه رویداد اجتناب ناپذیر بوده و هیچ چیزی نمیتواند مانع از وقوع آن شود. CMT میتواند ناشی از اختلاف بین انتظارات فرد از رویداد و واقعیت یک نتیجه برای آن باشد. افراد آگاهانه تلاش میکنند آنچه اتفاق افتاده را درک کنند و خاطرهای را که از نتیجه فعلی پشتیبانی میکند، بهطور انتخابی بازیابی کنند. این اسناد علّی میتواند ریشه در تمایل فرد به داشتن احساس بهتر در مورد نتیجه رویداد و احتمالاً خود او، داشته باشد.
تحریف حافظه
سوگیری پسنگری شباهتهایی با دیگر اشکال تحریف حافظه دارد، مانند اثر اطلاعات غلط و حافظه خودزندگینامهای نادرست. اثر اطلاعات غلط پس از مشاهده یک رویداد رخ میدهد. اطلاعات جدید دریافت شده پس از این واقعیت بر نحوه به خاطر سپردن رویداد توسط شخص تأثیر میگذارد و میتوان آن را اطلاعات غلط پسا رویدادی نامید. این یک مساله مهم در رابطه با شهادت شاهدان عینی محسوب میشود. زمانی که پیشنهادها یا اطلاعات خارجی اضافی برای تحریف و تغییر حافظه ما از رویدادها وارد میشوند، حافظه خودزندگینامه کاذب ساخته میشود. این اتفاق میتواند منجر به ایجاد سندرم حافظه کاذب نیز بشود. گاهی اوقات این اتفاق میتواند منجر به ایجاد خاطرات جدیدی شود که کاملاً ساختگی هستند و هرگز اتفاق نیفتادهاند.
هر سه این اشکال تحریف حافظه دارای یک روند سه مرحلهای هستند. جزئیات هر روش متفاوت است، اما هر سه میتوانند منجر به نوعی دستکاری روانی و تغییر حافظه شوند. مرحله اول بین این سه پارادایم متفاوت است. همگی شامل یک رویداد هستند. رویدادی که روی داده است (اثر اطلاعات غلط)، رویدادی که اتفاق نیفتاده است (حافظه خودزندگینامهای نادرست) و قضاوتی که شخص درباره آن رویدادی که باید به خاطر آورده شود انجام میدهد (سوگیری پسنگری). مرحله دو شامل اطلاعات بیشتری است که پس از وقوع رویداد توسط شخص دریافت میشود. اطلاعات جدیدی که در سوگیری پسنگری ارائه میشود، صحیح هستند و از قبل به فرد ارائه میشوند، در حالی که اطلاعات اضافی برای دو نوع تحریف حافظه دیگر اشتباه بوده و به روشی غیرمستقیم و احتمالاً فریبکارانه ارائه میشوند. مرحله سوم شامل یادآوری اطلاعات آغازین است. فرد باید اطلاعات اصلی را با سوگیری پسنگر و اثر اطلاعات غلط به خاطر بیاورد. در حالی که از فردی که حافظه خودزندگینامهای کاذب دارد انتظار میرود اطلاعات نادرست را به عنوان یک خاطره واقعی به یاد داشته باشد.
کاویلو در سال 2013 آزمایشی انجام داد تا ببیند آیا رابطهای بین مدت زمانی که به شرکت کنندگان برای پاسخ دادن داده میشود و سطح سوگیری شرکت کننده هنگام یادآوری قضاوتهای اولیه آنها وجود دارد یا خیر. نتایج نشان داد که در واقع چنین رابطهای وجود دارد. شاخص سوگیری پسنگری در میان شرکتکنندگانی که از آنها خواسته شد سریعتر پاسخ دهند، بیشتر از شرکتکنندگانی بود که زمان بیشتری برای پاسخگویی داشتند.
تحریفهای حافظه خودزندگینامهای که توسط سوگیری پسنگر ایجاد میشوند نیز به عنوان ابزاری برای مطالعه تغییرات در باورهای دانشآموزان در مورد پدیدههای ماوراء الطبیعه، پس از گذراندن دوره شکگرایی در دانشگاه مورد استفاده قرار گرفته است. در مطالعهای که توسط کین (2010) انجام شد، دانشآموزان کلاس شکگرایی کین سطح اعتقاد خود را به انواع پدیدههای ماوراء الطبیعه در ابتدا و در پایان دوره ارزیابی کردند. در پایان دوره، خاطره آنها از سطح اعتقادشان در ابتدای دوره نیز رتبه بندی شد. یافته مهم این بود که نهتنها سطح میانگین اعتقاد آنها به پدیدههای ماوراء الطبیعه در پایان دوره کاهش یافت، بلکه سطح اعتقادی خود در ابتدای دوره را نیز اشتباه به خاطر میآوردند. آنها سطح باور پیشین خود را بسیار پایینتر از آنچه واقعاٌ بود به یاد میآوردند. یافته اخیر بازتابی از عملکرد سوگیری پسنگری است.
برای ایجاد یک خاطره خودزندگینامهای کاذب، فرد باید خاطرهای را باور کند که واقعی نیست. برای اینکه اطلاعات واقعی به نظر برسند، باید تحت تأثیر قضاوتهای شخصی او قرار گیرد. هیچ قسمت واقعی از یک رویداد برای به خاطر سپردن وجود ندارد. بنابراین این ساخت حافظه باید برای پایگاه داده آن شخص منطقی باشد. سوگیری پسنگر و اثر اطلاعات غلط، زمان و رویداد خاصی را به یاد میآورند. این فرآیند حافظه اپیزودیک نامیده میشود. این دو نوع تحریف حافظه هر دو از مکانیسمهای مبتنی بر حافظه استفاده میکنند که شامل ردیابی حافظهای است که تغییر کرده است. فعال شدن هیپوکامپ زمانی صورت میگیرد که یک خاطره اپیزودیک یادآوری شود. در این لحظه است که حافظه برای تغییر توسط اطلاعات جدید در دسترس است. فرد بر این باور است که اطلاعات فراخوانده شده نتیجه ردیابی اصلی حافظه است، نه یک حافظه تغییر یافته. این حافظه جدید از اطلاعات دقیق ساخته شده است. بنابراین فرد انگیزه زیادی برای اعتراف به اشتباه خود با به خاطر سپردن حافظه اصلی ندارد. این فرآیند میتواند منجر به فراموشی انگیزهدار شود.
فراموشی انگیزهدار
با روبرو شدن با نتیجه منفی یک موقعیت، مردم نمیخواهند مسئولیت آن را بپذیرند. فرد ممکن است به جای پذیرش نقش خود در رویداد، یا خود را گرفتار موقعیتی بداند که غیرقابل پیشبینی بوده و بنابراین مقصر نیست (این فرایند پردازش دفاعی نامیده میشود)؛ یا وضعیت را اجتنابناپذیر بداند که در نتیجه هیچ چیز نمیتوانست جلوی روی دادن آن را بگیرد (بدبینی پسگستر). پردازش تدافعی شامل سوگیری پسنگر کمتری است، زیرا فرد وانمود میکند از رویداد ناآگاه بوده است. بدبینی پسگستر پس از یک نتیجه منفی و ناخواسته از سوگیریهای گذشته استفاده میکند. کنترل یا پیش بینی وقایع زندگی میتواند سخت باشد. جای تعجب نیست که مردم بخواهند خود را با دید مثبت تری ببینند و نمیخواهند مسئولیت موقعیتهایی را که میتوانستند در آنها تغییری ایجاد کنند به عهده بگیرند. این امر منجر به سوگیری پسنگر در قالب بدبینی پسگستر برای جلوگیری از تفکر خلاف واقع میشود. در عوض فرد نتیجه رویداد را به عنوان تسلیم شدن در برابر سرنوشت اجتناب ناپذیر تفسیر میکند.
این مهار حافظه که شخص را از یادآوری آنچه واقعاً اتفاق افتاده باز میدارد، ممکن است منجر به عدم پذیرش اشتباهات از سوی فرد شود. در نتیجه میتواند باعث شود فرد توانایی یاد گیری و رشد را از دست داده و نتواند از تکرار اشتباه جلوگیری کند. سوگیری پسنگر نیز میتواند منجر به اعتماد بیش از حد به تصمیم گیریها بدون در نظر گرفتن گزینههای دیگر شود. چنین افرادی خود را افرادی میدانند که به درستی رویدادها را به یاد میآورند، در حالی که تنها اشتباهات خود را فراموش کردهاند. اجتناب از پذیرش مسئولیت در بین انسانها رایج است. مثالهایی در زیر مورد بحث قرار میگیرند تا فراوانی و شدت سوگیری پس نگری در جامعه را نشان دهند.
عواقب
سوگیری پسنگری هم پیامدهای مثبت و هم منفی دارد. این سوگیری همچنین در فرآیند تصمیم گیری در حوزه پزشکی نقش دارد.
مثبت
پیامدهای مثبت سوگیری پسنگری، افزایش اعتماد به نفس و عملکرد فرد است؛ البته تا زمانی که تحریف انجام شده توسط سوگیری منطقی باشد و اعتماد بیش از حد ایجاد نکند. پیامد مثبت دیگر این است که اطمینان فرد از دانش و تصمیم گیری خود، حتی اگر به یک تصمیم ضعیف ختم شود، میتواند برای دیگران مفید باشد، چرا که به دیگران اجازه میدهد به جای تجربه چیزهای جدید از کسانی که تصمیمات ضعیفی گرفتهاند بیاموزند.
منفی
سوگیری پسنگر باعث اعتماد بیش از حد به عملکرد خود نسبت به دیگران میشود. این سوگیری تفکر منطقی فرد را به دلیل تجربه احساسات با حرارت زیاد، کاهش میدهد، که به نوبه خود باعث کاهش تفکر منطقی در فرد میشود. یکی دیگر از پیامدهای منفی سوگیری پسنگر کاهش توانایی فرد برای یادگیری از تجربیات گذشته است. زیرا فرد قادر نیست به تصمیمات گذشته نگاه کند و از اشتباهات خود درس بگیرد. سومین پیامد آن، کاهش حساسیت نسبت به قربانی توسط فرد خطاکار است. فرد خاطی قربانی را دلسرد کرده و اجازه اصلاح رفتارها را نمیدهد.
تصمیم گیری پزشکی
سوگیری پسنگر ممکن است منجر به اعتماد به نفس بیش از حد و سوء رفتار در مورد پزشکان شود. سوگیری پسنگر و اعتماد به نفس بیش از حد اغلب ناشی از سالها تجربه پزشک قلمداد میشود. پس از یک عمل، پزشکان ممکن است نگرش "میدانستم اینطور میشود" پیدا کنند، در حالی که در واقعیت واقعاً از آن بیخبر بودند. در تلاش برای جلوگیری از سوگیری پسنگر، پزشکان از یک سیستم رایانهای برای کمک به تصمیم گیری استفاده میکنند. این سیستم به پزشک کمک میکند تا مشکل بیماران خود را به درستی و با دقت تشخیص داده و درمان کند.
سوگیری بصری پسنگر
امروزه مشخص شده است که سوگیری پسنگری بر قضاوتهای مربوط به ادراک محرکهای بصری نیز تأثیر میگذارد. اثری که به آن پدیده "از قبل آن را میدیدم" گفته میشود. این تأثیر به طور آزمایشی با ارائه تصاویر بسیار مبهم از افراد مشهور به شرکت کنندگان بررسی شده است. شرکتکنندگان سپس تصاویر را بعد از وضوح کامل مشاهده کردند (فاز 1). پس از مرحله 1، شرکت کنندگان پیش بینی کردند که یک شرکت کننده دیگر در چه درجهای از تاری قادر به شناسایی دقیق هر فرد مشهور خواهد بود. مشخص شد که به مشخص شدن هویت افراد مشهور در هر تصویر، شرکت کنندگان به طور قابل توجهی توانایی دیگران را برای شناسایی افراد مشهور در زمانی که تصاویر هنوز تار بودند، بیش از حد برآورد کردند.
پدیده سوگیری بصری پسنگری اهمیت فراوانی در شکلی از دعاوی قصور پزشکی در زمینه رادیولوژی دارد. به طور معمول، در این موارد، یک رادیولوژیست متهم به عدم شناسایی یک ناهنجاری است که در تصویر رادیولوژی وجود داشته است. در طول دعوی قضایی، از یک رادیولوژیست دیگر (که اکنون میداند که تصویر حاوی یک ناهنجاری است) خواسته میشود تا قضاوت کند که چقدر احتمال دارد یک رادیولوژیست بیتجربه با بررسی اولیه تصویر، این ناهنجاری را تشخیص دهد. این نوع قضاوت مستقیماً به موازات قضاوتهای انجام شده در مطالعات سوگیری پسنگری است. با تایید نتایج مطالعات در سوگیری پسنگری، مشخص شده است که تشخیص ناهنجاریها، در زمانی که از آینده به آنها نگاه میکنیم از آنچه در گذشته پیشبینی میکردیم راحتتر است. در غیاب کنترلهایی برای جلوگیری از سوگیری پسنگری، رادیولوژیستهای شهادتدهنده ممکن است سهولت تشخیص ناهنجاری در گذشته را بیش از حد برآورد کنند.
تلاش برای کاهش
تحقیقات حاکی از آن است که افراد حتی زمانی که از آن آگاه هستند یا قصد مبارزه با آن را دارند همچنان در دام سوگیری پسنگر میافتند. به طور کلی هیچ راه حلی برای از بین بردن سوگیری پسنگر وجود ندارد. آنچه وجود دارد تنها راههایی برای کاهش آن است. برخی از این راهکارها عبارتند از توجه به توضیحات جایگزین برای یک نتیجه یا گشودن ذهن به دیدگاههای مختلف. تنها راه قابل مشاهده برای کاهش سوگیری پسنگری در آزمون این است که از شرکتکننده بخواهیم در مورد اینکه فرضیههای جایگزین چگونه ممکن است صحیح باشند فکر کند. در نتیجه، شرکت کننده به فرضیه صحیح شک میکند و اعلام میکند که آن را انتخاب نکرده است.
با توجه به اینکه تلاشهای محققان برای از بین بردن سوگیری پسنگری شکست خورده است، برخی معتقدند یک ترکیب احتمالی از فرآیندهای انگیزشی و خودکار در بازسازی شناختی نقش آفرینی میکند. وجود مشوق شرکت کنندگان را ترغیب میکند تا برای بازیابی جزئیترین جزئیات حافظه تلاش بیشتری کنند. این ایده از نظریه مدل علی و فرآیند معنیبخشی برای درک نتایج رویداد استفاده میکند.
تفاوتهای فردی
یک مدل از درخت پردازش چند جملهای MPT)) برای شناسایی فرآیندهای نهفته در پدیده سوگیری پسنگری استفاده میشود. مطالعهای در سال 2015 سوگیری پسنگری را با گنجاندن تفاوتهای فردی در بررسی عملکرد شناختی در برآورد پارامترهای اصلی مدل برای بزرگسالان و جوانها، گسترش داد. یافتهها نشان میدهند که (1) در زمان عدم اطلاع از نتیجه، حافظه اپیزودیک بهتر با یادآوری بهتر همراه است، (2) حافظه اپیزودیک بهتر و کنترل بازدارنده و تواناییهای حافظه کاری بهتر، با توانایی حافظه بهتر در زمان اطلاع از نتیجه مرتبط هستند. نتیجه، (3) کنترل مهاری بهتر با سوگیری ترمیمی کمتر همراه است. علیرغم الگوی مشابهی از اثرات در بزرگسالان، متغیرهای کمکی شناختی نتوانستند به خوبی فرآیند سوگیری پسنگر زمینهای را در این گروه سنی پیشبینی کنند. به طور کلی، یافتههای این مطالعه نشان میدهد که ظرفیت حافظه فعال و کنترل بازدارنده به ترتیب به تفاوتهای فردی در سوگیری یادآوری و سوگیری ترمیمی کمک میکنند، به ویژه در افراد مسن.
بیماری روانی
اسکیزوفرنی
اسکیزوفرنی از اختلالاتی است که مستقیماً بر سوگیری پسنگر تأثیر میگذارد. افراد مبتلا به اسکیزوفرنی بیشتر از افراد عادی تحت تأثیر سوگیری پسنگری قرار میگیرند.
اثر سوگیری پسنگری الگویی است که نشان میدهد اطلاعات جدید چگونه بر یادآوری اطلاعات گذشته تأثیر میگذارند. دانشی که اخیراً به دست آمده است، تأثیری عجیب اما قوی بر افراد مبتلا به اسکیزوفرنی در رابطه با اطلاعاتی که قبلاً آموختهاند دارد. اطلاعات جدید همراه با رد خاطرات میتواند رفتار و باورهای هذیانی را که معمولاً در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی یافت میشود، مردود کند. این فرآیند میتواند باعث اختلال در حافظه شود که خود منجر به تفکر پسنگر و باور به دانستن چیزی شود که فرد نمیدانسته است. افراد مبتلا به اسکیزوفرنی مستعد هذیان ممکن است به سرعت به نتیجه گیری اشتباه دچار شوند. نتیجه گیری سریع میتواند منجر به پسنگری شود که به شدت بر عقاید هذیانی در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی تأثیر میگذارد. در مطالعات متعدد آشکار شده است که نقص عملکرد شناختی در افراد اسکیزوفرنی توانایی آنها برای بازنمایی و حمایت از پردازش متنی را مختل میکند.
اختلال استرس پس از سانحه
اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) عبارت است از تجربه مجدد و اجتناب از عوامل استرسزای مرتبط با تروما، احساسات، و خاطرات مربوط به یک رویداد یا رویدادهای گذشته که تأثیر دراماتیک شناختی بر روی فرد داشتهاند. PTSD را میتوان به اختلال عملکرد قشر پیشپیشانی مغز PFC)) نسبت داد. اختلالات پردازش شناختی زمینه و ناهنجاریهایی که بیماران PTSD دارند، میتواند بر شیوه تفکر پسنگر در آنها تأثیر بگذارد. به عنوان مثال میتوان از سربازانی که تصور میکنند میتوانستند نتایج اتفاقات در جنگ را تغییر دهند یاد کرد. سیستمهای PFC و دوپامین بخشهایی از مغز هستند که منشا اختلال در پردازش کنترل شناختی اطلاعات زمینهای در نظر گرفته شوند. PFC به عنوان مسئول کنترل بخشی از فرآیند فکر در جهت گیری پسنگر شناخته میشود که میگوید چیزی اتفاق میافتد در حالی که ظاهراً چنین نیست. اختلال مغزی در نواحی خاصی از مغز نیز میتواند بر فرآیند فکری فردی که ممکن است درگیر تفکرات پسنگرانه باشد، تأثیر بگذارد.
فلاش بکهای شناختی و سایر ویژگیهای مرتبط با یک رویداد آسیب زا میتوانند باعث استرس شدید و احساسات منفی مانند احساس گناه غیرقابل بخشش در فرد شوند. برای مثال، مطالعاتی بر روی ویژگیهای احساس گناه مرتبط با تروما در کهنه سربازان جنگ مبتلا به PTSD مزمن انجام شد. اگرچه تحقیقات محدود بودهاند، دادههای قابل توجهی نشان میدهد که سوگیری پسنگر بر درک شخصی کهنه سربازان جنگ از تخلف، از منظر احساس گناه و مسئولیت ناشی از رویدادهای آسیبزای ناشی از جنگ، تأثیر دارد. آنها خود را سرزنش میکنند، و با پسنگری، تصور میکنند میتوانستند از اتفاقی که افتاده جلوگیری کنند.
مثالها
سیستم بهداشت و درمان
در همه فعالیتهای انسانی حادثه رخ میدهد. با این حال حوادثی که در سیستم بهداشتی و درمانی رخ میدهند به دلیل تأثیر عمیق آنها بر زندگی افراد درگیر و این واقعیت که گاهی اوقات میتوانند منجر به مرگ بیمار شوند، مهمتر و شدیدتر به نظر میرسند. در سیستم مراقبتهای بهداشتی، روشهایی وجود دارد که در آن موارد خاصی از حوادث رخ داده، توسط افراد دیگری که از قبل از نتیجه پرونده مطلع هستند، بررسی میشوند. این روشها شامل کنفرانسهای علتیابی، کالبد شکافی، تجزیه و تحلیل پرونده، تجزیه و تحلیل دعوی قصور پزشکی، مصاحبه با کارکنان و حتی معاینه بیمار است. آزمایشات نشان دادهاند که سوگیری پس نگری باعث ایجاد مشکلاتی در بررسی خطاها در این موارد میشود. بسیاری از خطاها پس از وقوع قابل پیشگیری فرض میشوند که به وضوح نشان دهنده وجود و اهمیت سوگیری پسنگر در این زمینه است. در این بحث دو ایده در مورد عملکرد درست در مطالعه موردی و ارزیابی صحیح پروندههای گذشته وجود دارند: استراتژی حذف خطا و استراتژی مدیریت ایمنی. هدف روش حذف خطا، یافتن علت خطاها، با تکیه بر پسنگری است (بنابراین بیشتر در معرض سوگیری پسنگری هم قرار دارد). استراتژی مدیریت ایمنی کمتر بر پسنگری متکی است (کمتر در معرض سوگیری پسنگری است) و محدودیتهای احتمالی در طول فرآیند تصمیم گیری در آن پرونده را شناسایی میکند؛ با این حال، از خطا مصون نیست.
سیستم قضایی
سوگیری پسنگری منجر به رعایت استانداردهای بالاتر در دادگاه میشود. متهم به ویژه در معرض این تأثیرات است زیرا اقدامات او توسط هیئت منصفه بررسی میشود. سوگیری پسنگر باعث میشود که متهمان به عنوان کسی قضاوت شوند که قادر به جلوگیری از اتفاقی که افتاده، بوده است. گرچه این سوگیری بیشتر در متهمان به چشم میخورد، اما بر شاکیان نیز تأثیر میگذارد. در مواردی که فرض خطر وجود دارد، سوگیری پسنگر ممکن است باعث شود هیئت منصفه به دلیل نتیجه بد رویداد، آن را خطرناکتر از چیزی که واقعاٌ هست بداند. این فرض ممکن است باعث شود هیئت منصفه تصور کند که شاکی باید در این موقعیت محتاطتر میبود. اگر وکلا با استفاده از زبان و جدول زمانی اتفاقات، هیئت منصفه را به جای پسنگری در موقعیت آینده نگری قرار دهند، میتوان هر دو اثر (شاکی و متهم) را به حداقل رساند. قضات و هیئت منصفه ممکن است پس از دیدن مدارک در دادگاه، به اشتباه وقایع منفی را قابل پیشبینیتر از آنچه واقعاٌ بوده ببینند. تشويق مردم به فكر كردن صريح در مورد تناقضات، ابزار مؤثري براي كاهش سوگیری پسنگر بوده است. به عبارت دیگر، پس از این کار، تمایل افراد به تمرکز بر روی نتایج اتفاق افتاده کاهش یافته و در عوض گرایش به در نظر گرفتن استدلالهای جایگزین با نگاه از گذشته به آینده افزایش پیدا کرد. قضات دخیل در پروندههای کلاهبرداری در اقامه دعوی نیز در معرض سوگیری پسنگر قرار میگیرند که منجر به مزیتی ناعادلانه برای شاکی میشود. این واقعیت نشان میدهد هیئت منصفه تنها کسانی نیستند که ممکن است به دام تأثیرات سوگیری پسنگر بیفتند.
اقتصاد و تجارت
دیدگاهها به حبابهای مالی اغلب پس از ترکیدن آنها به شدت مغرضانه است. جهان، حبابی اقتصادی را در اواخر دهه 1990 و رکود بزرگ سال 2008 را تجربه کرده است. بسیاری از اقتصاددانان به صراحت اعلام کردهاند که آنچه در آن زمان بی اهمیت به نظر میرسید، در واقع منادی سقوط مالی آینده بود. به گفته ریچارد تالر، اقتصاددان، مدیران اجرایی بیش از دیگران مستعد سوگیری پسنگر هستند. کارآفرینان هم مستعد سوگیری پسنگر هستند. قابل ذکر است، زمانی که از آنها پرسیده شد که آیا استارت آپهای آنها موفق خواهند شد یا خیر، بیش از 75 درصد از کارآفرینان با استارتاپ های شکست خورده گفتند که موفق خواهند شد. با این حال، هنگامی که آنها پس از شکست استارتاپ دوباره مورد پرسش قرار گرفتند، تنها 58٪ گفتند که معتقد بودند استارتاپ آنها موفقیتآمیز خواهد بود. سوگیری پسنگر میتواند از طریق ارزیابی مغرضانه عملکرد و ورود عجولانه به رقابت با دیگران نیز به شکست استارتآپ منجر شود. ارزیابی عملکرد مبتنی بر پسنگری با گزینش ناکارآمد نیز مرتبط است.